English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1096 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
To go about ones business. U دنبال کار خود رفتن
to pursue pleasure U دنبال خوش گذرانی رفتن
sink one's teeth into <idiom> U با جدیت دنبال کاری رفتن
entrain U اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
To fetch and varry for someone . U دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
hackney coach U کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
dingo U یکجورسگ استرالیایی
dingoes U یکجورسگ استرالیایی
water dog U سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
espalier U چوب بندی برای تربیت نهال میوه
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
chopsticks U میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند
halterbreak U کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
prolog U زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند
phaethon U درشکه سوار درشکه چی
phaeton U درشکه سوار درشکه چی
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
well-bred U با تربیت تربیت شده
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
prompt to go U اماده برای رفتن
trip the light fantastic <idiom> U رفتن برای رقصیدن
fluctuability U امادگی برای بالاوپایین رفتن
gressorial U مناسب برای راه رفتن
sick call U تجمع برای رفتن به بهداری
to stretch one's legs U برای ورزش راه رفتن
to come to meet U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to approach U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to be coming up to meet U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to step out U برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
to come towards U به طرف کسی رفتن برای برخورد
sand shoes U یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
shop around <idiom> U به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
turn out <idiom> U رفتن برای دیدن یا انجام کاری
shore leave U مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
to go clubbing U به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
Which bus do I take for the opera? U برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
droshky درشکه
phaeton U درشکه
carriageable U درشکه رو
four wheeler U درشکه
hackie U درشکه چی
phaethon U درشکه
speedway U درشکه رو
coachmen U درشکه چی
coachman U درشکه چی
gharry U درشکه
hacks U درشکه کرایه
sleigh U درشکه سورتمه
coach house U درشکه خانه
sleighs U درشکه سورتمه
calash U نوعی درشکه
perambulators U درشکه بچگانه
to keep a carriage U درشکه داشتن
cabstand U ایستگاه درشکه
garriage and paie U درشکه دواسبه
sidecars U درشکه چهارچرخه
carriage and four U درشکه چهاراسبه
tandem U درشکه دو نفری
sidecar U درشکه چهارچرخه
tandems U درشکه دو نفری
horseless carriage U درشکه بی اسب
hacked U درشکه کرایه
carriage road U راه درشکه رو
perambulator U درشکه بچگانه
hood U کروک درشکه
there is a p in the carriage U درشکه مسافردارد
hoods U کروک درشکه
hack U درشکه کرایه
hackney carriage U درشکه کرایهای
cabriolet U درشکه دوچرخه
coach park U مکانپارکینگاتوبوسو درشکه
hansoms U درشکه دوچرخه
hansom U درشکه دوچرخه
dash board U گل گیر درشکه
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
coachload U افراد سوار بر درشکه
clarence U درشکه چهارچرخه پوشیده
hach U درشکه کرایهای زحمت
curricle U درشکه دوچرخهای سبک
shandradan U درشکه تک اسبه قدیمی
shay U درشکه دوچرخه دونفره
carriole U درشکه سبک تک اسبه
bassinet U درشکه دستی بچگانه
troika U ارابه یا درشکه سه اسبه
hackman U راننده درشکه کرایهای
buckboard U درشکه بدون کروک
shandrydan U درشکه تک اسبه قدیمی
Tonga U تانگا درشکه هندی
barouche U نوعی درشکه چهارچرخه
hackney man U راننده درشکه کرایهای
gigman U کسیکه درشکه تک اسبه دارد
gig U درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد
gigs U درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد
fly man U راننده درشکه تک اسبه کرایهای
tarantass U درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
fiacre U کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
tilbury U درشکه روباز سبک دوچرخه
hackney U درشکه کرایه اسب کرایبه
carry all U درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
cariole U درشکه یا کالسکه سبک و کوچک یک اسبه
carryall U درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
calash U کروک درشکه نوعی روسری یا باشلق
stanhope U درشکه چهارچرخه بدون کروک وسبک
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
buggies U نوعی درشکه سبک یک اسبه حشره دار
sleighs U درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
caroche U نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
buggy U نوعی درشکه سبک یک اسبه حشره دار
sleigh U درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
kicking strap U تسمهای که اسب درشکه راازجفتک زدن بازمیدارد
lamplighter U با ان چراغ را روشن میکنند
betting shop U جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
jinrikisha U درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinriki U درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
airbed U تشکی که آنرا با باد پر میکنند
bisk U ماهی وغیره درست میکنند
trampolines U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
drainpipe U لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
drainpipes U لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
aeroscope U اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
barbette U سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
Havana U سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند
trampoline U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
gentrice U تربیت
genteelness U تربیت
half bred U بی تربیت
gentlest U با تربیت
barbarous U بی تربیت
ill bred U بی تربیت
gentler U با تربیت
impolite U بی تربیت
education U تربیت
gentle U با تربیت
pedagogy U تربیت
good breeding U تربیت
ill mannered U بی تربیت
caddish U بی تربیت
upbringing U تربیت
mannerless U بی تربیت
unpolished U بی تربیت
ill-bred U بی تربیت
unmannerly U بی تربیت
grosser U بی تربیت
grosses U بی تربیت
well bred U با تربیت
low bred U بی تربیت
lowbred U بی تربیت
uncivilly U بی تربیت
uncivil U بی تربیت
gross U بی تربیت
grossed U بی تربیت
gentry U تربیت
mannerliness U تربیت
randy U بی تربیت
true bred U با تربیت
bearish U بی تربیت
cultivation U تربیت
nurturing U تربیت
blowzed U بی تربیت
chuff U بی تربیت
manner U تربیت
nurture U تربیت
grossing U بی تربیت
nurtured U تربیت
grossest U بی تربیت
churl U بی تربیت
nurtures U تربیت
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
coffee mills U دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
they are under serveillance U انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند
they overtax our strength U بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
moulding board U تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
endoparasite U انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1لطفا بیاین دنبالمون
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com